یکم سنگین بود که حامد برگرده بهم بگه دیگه حسی ندارم بهت.در حالی که دو روز قبلش گفته بود دوستت دارم.حامد یه پسر کوچولوی ۱۵ ساله اس که احساساتش هیچ ثباتی نداره.مهم نیست چندسالشه.واقعا در حد یه پسر ۱۵ ساله اس.بهرحال غصه ام شد.و تنها شدم.خییییلییییی تنها. هیچ دوستی.هیچ عشقی.و هیچ امید و لذتی.میخوابم.تمام مدت میخوابم.کلافه ام.امتحان فیزیکم هست.خستگیم.کلافگیم.واقعا میخوام بمیرم.دارو ها بی اثرن.تنها چیزی که کمک میکنه مرگه .
منبع
درباره این سایت