حامد ولم کرد.خییلییی راحت.مثل آب خوردن.انگار نه انگار که یه روزی من حرف جدایی میزدم کلی درد و مرض میومد سراغش.فک کنم همه اینا دروغ بود.همون موقع خبر ازدواج معراجو شنیدم.فک میکردم برام هیچ اهمیتی نداشتع باشه.ولی تحت تاثیر قرار گرفتم.ده روز قبل ازدواجش بهم زنگ زده بود و حال و احوال کرده بود.من فکر کردم مثل همیشه بحث دلتنگیه.ولی حالا میفهمم زنگ زده بود برای آخرین بار صدامو بشنوه (:

دیگه هیچکس تو دنیا ممکن نیست اندازه معراج منو دوست داشته باشه.وقتی به این قضیه فکر کردم دیدم الکی آویزون حامدم فقط.منم گذاشتم بره.همونجوری کع میخواست.بره به افسردگی نکبت بارش برسه.حالا تنهام.خیلی تنهام.خیلی ام بد نیست.دیشب رگ لاشی گیریم زد بالا یه آن تصمیم گرفتم برم سراغ رفیق حامد که حامد بسوزه.اونم از این هول هاست.مرغ هم قد قد کنه این نخ میده.ولی بحثو زود جمعش کردم.احمقانه بود.نمیتونم کسی رو بذارم جای حامد.اشتباهمو دوباره تکرار کنم.ولی دوست دارم با یه نفر حرف بزنم.خیلی حرف بزنم.انقدر که وقتم پر بشه یاد حامد نیوفتم.

حسای خودمو درک نمیکنم.من واقعا دیگه هیییچ حسی به معراج ندارم.هیچی.ولی از ازدواجش ناراحت شدم.آخه چرا.منطقی نیست اصلا.دلم برا حامد تنگه.من خیلی بی کله عاشق حامد بودم.بخاطرش هرکاری کردم.پشیمون نیستم.فقط آرزو میکنم حالش خوب بشه و برگرده. در غیر این صورت برگشتنش رو نمیخوام.حالم بده.ضد و نقیض حرف میزنم.خودم هم نمیفهمم چه مرگمه.نمیدونم چی میخوام.میخوام بمیرم.اما نگران خونوادمم.نگران فلفل کوچولوی بی پناهم.دلم برا فلفل تنگ شده.اگه نزدیکم بود باهاش حرف میزدم.بازی میکردم دیگع یادمم به حامد نبود.

چطور تونست ولم کنه بره.ده روز قبلش تو بغل من بود.ده روز قبلش سرش رو گذاشت رو شونع من و خوابش برد.اونهمه منو بوسید.چه مرگش شد یهو. چرا این پسرا اینجوری ان.همه چی خوب بود چرا زد زیر همه چی.خدایت چکار کنم خاطراتم خفه ام نکنه

حامد ,خیلی ,تنهام خیلی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

closed تورگردان ویکی پابجی اولین و بزرگترین مرجع آموزش بازی پابجی برای فارسی زبانان مدل لباس 2020، مدل لباس 99، مانتو، پالتو، کیف، کفش، کت دامن عروسک shidorkala.com فایل جهش